«گل یا پوچ» مهران مدیری از ۷ مرداد در شبکه نمایش خانگی از رمان «ده‌ تن»، برگزیده جایزه داستان ملی، در مشهد رونمایی شد ادبیات حماسی نیازمند نقد و بازنگری جدی است رضا عطاران با «قیف» در راه سینما‌های کشور پخش مستند «حیات وحش اروپا» از فردا (یک مرداد ۱۴۰۳) مجوز اکران «قلب رقه» و «روزی روزگاری آبادان» صادر شد داوران جشنواره لوکارنو را بشناسید «پول و پارتی» اکران می‌شود پانته‌آ بهرام ممنوع الفعالیت و ممنوع التدریس شد؟ حکایت سلطان واقعی جنگل و ... آخرین وضعیت «سعید راد» به روایت دخترش گزینه‌های کمیته فرهنگ برای وزارت فرهنگ دولت چهاردهم + اسامی بررسی ۶ فیلم تازه که به اکران می‌رسند | از «مصائب شیرین» تا «پول پارتی» اعجاز ایجاز (بخش چهارم) ادبیات الکترونیک و دو ساحت متنی ادبیات فارسی؛ لذت هنری یا ضرورت تحصیلی؟ شب‌های نورانی شهر کتاب مشهد | «صدرخوانی» به‌مناسبت عزاداری سید و سالار شهیدان آزادشدن ۱۱۰ زندانی با کمک «محسن چاوشی» وقتی فکر می‌کنیم، کجا هستیم؟ | درباره کتاب «نزدیکِ ایده» اثر زیمونه یونگ و یانا مارلنه مادر
سرخط خبرها

بخشی از نامه مهدی اخوان ثالث به محمد قهرمان

  • کد خبر: ۱۰۹۰۶۲
  • ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۶
بخشی از نامه مهدی اخوان ثالث به محمد قهرمان
متن زیر بخشى از نامه مهدى اخوان ثالث به محمد قهرمان است. این نامه یک سال قبل از کودتاى ۲۸ مرداد سال ۳۲ نوشته شده و آن طور که برمى‌آید اخوان آن روز‌ها در مشهد بوده و قهرمان ساکن تهران بوده است.

شهرآرانیوز - متن زیر بخشى از نامه مهدى اخوان ثالث به محمد قهرمان است. این نامه یک سال قبل از کودتاى ۲۸ مرداد سال ۳۲ نوشته شده و آن طور که برمى‌آید اخوان آن روز‌ها در مشهد بوده و قهرمان ساکن تهران بوده است.

به نظرم نامه‌ات هفت هشت روز است رسیده، اما فاصله بین تاریخ نامه تو تا امروز که ۲۹ شهریور است ۱۸ ِ روز مى‌شود. نمى‌دانم باز تنبلى من اشتباه کرده است یا نامه خیلى در راه مانده. به هرصورت نامه‌ات رسید، مثل خودت خوب و ساده و مهربان و بى‌ریا بود و به سهولت چگونگى حال و کار تو را مى‌رساند. دانستم که خوشبختانه تندرست و برومندى و مشغولیاتى دارى و با پسرعمو‌ها گاهى به شکار مى‌روى. لابد شکار‌ها منحصر به آهو و گوزن و دو پاهاى بالدار نیستند و گاهى دو پایان بى‌بال و پر! که چشم‌هایى غرور معصومانه‌اى، چون گوزن دارند، نیز شکار مى‌شوند! یادم آمد که افلاطون وقتى هنگام تدریس فلسفه، انسان را این طور تعریف مى کرده: «حیوان دوپایى که بال نداشته باشد» دیوجانس این تعریف را شنیده است و خروسى را مى‌گیرد و بال‌هایش را مى‌کند و روزى که افلاطون مشغول تدریس بوده آن حیوان را به وسط حلقه درس استادى مى‌اندازد و خطاب به شاگردان مى‌گوید: بفرمایید، این موجود بنا به تعریف استادتان انسان است و بالأخره افلاطون مجبور مى شود تعریف خود را اصلاح کند. این‌ها را نوشتم که هم مراتب فضل و دها! و اطلاعات وسیع! خودم را نشان بدهم و هم تو را هنگام شکار متوجه کنم که با ملاحظه باشى و یادى هم از من بکنى. از روزنامه پرسیده بودى، که باید بگویم هنوز به هیچ وجه نتوانسته است از مرحله خیال به فکر برسد تا چه رسد به عمل. روى هم رفته حال من خوب نیست، نه از لحاظ خور و خواب و خشم و [...]، نه بلکه آنچه که بیشتر حق داریم آن را «حال» بگوییم خوب نیست]... [تقریبا در مشهد سخت به من مى‌گذرد، نه دوستى، نه همدمى و تفریح خاطرى، نه مشغولیتی، نه کتابى، نه فعالیتى، نه اجتماعى. با وجود اینکه اینجا از بعضى نظر‌ها کاملا آسوده‌ام، باز هم همان اتاقک آلوده ونامرتب تهران و همان کیفیات تتنگدستى‌ها را ترجیح مى‌دهم. مى‌دانى که ناچار سرگرم آنم که زندگى جدیدى را شروع کنم، یعنى یک نفر دیگر را وارد زندگى [...] بى سروسامان خود کنم؛ و شاید، چون حال پدرم خوب نیست شرکاى زندگى من عن‌قریب به چهار پنج نفر از لحاظ جمعیت ترقى کند. مع ذالک با آشنایى مبسوطى که به حال و کار من دارى، مى توانى بفهمى اوضاع از چه قرار است. [...] دوقطه شعر برایت مى فرستم و این دو قطعه، دیروز به گناه اینکه در فرم قدیم نبود، در منزل فرخ مورد انتقاد واقع شد... تنگ‌نظری بعضی‌ها به‌قدری است که حتی قهرمان جان به منِ لاتِ آسمان‌جلِ از همه جا سرخورده هم حسادت می‌وردند. خدا را شکر که هنوز من کسی نشده ام ...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->